ما قرار نیست بار تجربهی تمام تجربیات دنیا رو به تنهایی به دوش بکشیم!
اروین_یالوم توی کتاب “موهبتهای رواندرمانگری” یه جملهی عمیقی داره: میگه که در جلسات روانکاوی خود شرکت کنید…
فکر کنم این جملهی مشابه از دیل_کارنگی بود که میگفت در سخنرانیهای خود شرکت کنید…
و مشابها میشه گفت که در شعرهای (کتابهای/…) خود -یا شعرهایی که میشنوید / کتابهایی که میخوانید- زندگی کنید…
زندگی برای تجربه کردن تمام تجربههای دنیا خیلی کوتاهه! با کتاب خوندن، فیلم دیدن، شعر خوندن، کلاس رفتن، شرکت در سخنرانی، یک صحبت صمیمی با یک دوست، حتی رستوران رفتن و خیلی از تجربیات روزمرهی دیگه، میشه علاوه بر هدف اولی که از اون عمل داریم، زندگی متفاوت و تجربیات مختلفی رو زیست.
توانایی قدردانی از تواناییهای منحصر به فردی هست که به میزان انسانتر و آگاهتر بودنمون میتونیم تجربهش کنیم. قدردانی در حوزههای مختلف، در سطوح مختلفی میتونه معنا پیدا بکنه! تمرکز من در این لحظه قدردانی از “زمان” محدودی هست که توش فرصت نفس کشیدن توی این دنیا رو داریم..
من طبق تعریف مسلمان نیستم، اما فکر کنم امشب درک عمیقتری از مسلمانهای اسمی از آیهی “ان الانسان لفی خسر” پیدا کردم 🙂
ما هر لحظهای که از زمانمون نهایت قدردانی رو نداشته باشیم در #خسران هستیم! و چه کسی هست که بتونه ادعا بکنه که لحظهای (فقط برای لحظهای) “نهایت” قدردانی از خودش و زمانش رو زیسته باشه؟ مثلا، چقدر از پیامهای پنهان همین متن برای خودتون رو کشف کردین؟ پیام پنهان چیه؟ مثال میزنم براتون: توی خوندن متن به این فکر کردین که “چه استفادههای بیشتری از زمانم میتونم بکنم که قدردانش باشم؟” مثلا به این فکر کردین که بار بعد که توی ترافیک گیر کردین، به جای حرص خوردن از عدم دستیابی به هدف اولیهتون (رسیدن به مقصد)، میتونید چه کارهایی انجام بدین؟ مثلا ……..
باشد که درستتر و آگاهتر زندگی کنیم…..
